معرفی کتاب: برج قحطی

ساخت وبلاگ

 برج قحطی

نویسنده: هادی حکیمیان

انتشارات: شهرستان ادب

تعداد صفحات:437

رمان برج قحطی، دومین اثر داستانی هادی حکیمیان است که منتشر می شود. این رمان در جشنوارۀ ادبی اشراق در سال 1393 جزء رمان های برتر شناخته شده بود.پیش از این ازاین نویسنده، کتاب : «گل انارها را باد می برد» از سوی انتشارات سورۀ مهر درسال 1384 (چاپ سوم،1389)چاپ شده بود.

    برج قحطی، روایتگر بخش هایی از تاریخ محلّی یزد در دوره های قاجار و پهلوی است که از زبان اوّل شخص روایت می شود.قهرمان داستان، جوانی مبارز و دانشجوست که تحت تعقیب نیروهای ساواک قرار گرفته و برای در امان ماندن از تهران، فراری شده و به ناگزیر در شهر یزد ساکن می شود.داستان در سال1354ش می گذرد. جوان دانشجو پس از ورود به شهر یزد در دانشسرای مقدماتی مشغول تدریس شده و در ضمن با برخی افراد محلّی و  خاندان های اشرافی  یزد هم آشنا می شود.شخصیّت اصلی داستان که برای دیدن چند نسخۀ خطّی به خانۀ علی ارفع خان یکی از اعیان یزد رفته، دل در گرو عشق دختر جوان وی می گذارد.در همین حین او با گروهی از جوانان مذهبی و انقلابی شهر ارتباط می یابد و می فهمد که قصد ترور دادستان نظامی ارتش شاهنشاهی را دارند.قضیه ترور لو می رود و فرد مذکور به همراه برخی دوستانش دستگیر می شود.وی در بازداشتگاه تحت شکنجه های فراوان قرار گرفته و هر بار که او را برای بازجویی می برند، بخش هایی از شخصیّت ناپیدای راوی برای مخاطب رو می شود.خاطرات گذشته این فرد به همراه شرح آشنایی اش با اعضای انجمن ادبی شهر،ارتباط با برخی افراد بازاری و نیز ارتباط کاری با دختر علی ارفع خان،گشت و گذار او در نقاط متروکه و قدیمی شهر و نیز شرح شب نشینی ها و علاقه اش به تاریخ محلّی شهر در ذهن او و همزمان مخاطب مرور می شود.

    بخشی از قسمت های رمان، یک فلاش بک به دورۀ پهلوی اوّل و شرح وقایعی همچون: حادثه کشف حجاب است.قهرمان داستان در اثر شکنجه های جسمی و روحی دچار اختلالات شدید روانی شده و برای مدّتی به قرنطینۀ بهداری منتقل می گردد.در قرنطینه وی با محیطی دربسته و حضور معدود افرادی تکراری مواجهه می شود. از آنجا که ساختمان قرنطینه در گذشته، محلّ اسکان نیروهای انگلیسی در شهر بوده و با توجّه به اطّلاع فرد راوی از تاریخ محلی منطقه، بخش هایی از رخدادهای گذشته و جنایات نیروهای پلیس جنوب انگلیس به صورت کابوس هایی از هم گسسته در ذهن وی مرور می شود.

    فرد راوی پس از مرخص شدن از قرنطینه به انزوایی خود خواسته تن داده و چند ماهی را به عنوان معلّم در یکی از روستاهای دور افتادۀ حاشیه کویر می گذراند، امّا از آنجا که همچنان تحت نظر نیروهای ژاندارمری قرار دارد، پس از رخ دادن یک قتل در روستا دوباره به عنوان مظنون بازداشت شده و تحت الحفظ به زندان عمومی شهر فرستاده می شود.ورود نامبرده به زندان، فصلی نو را در زندگی او رقم می زند.وی در بندهای مختلف با افراد متفاوتی آشنا می شود که جرم های گوناگونی دارند.از قتل و سرقت و بزهکاری های معمولی تا اتهام فعالیت علیه دستگاه سلطنت.حضور این فرد در زندان با صحنۀ شورش زندانیان و کشته و زخمی شدن جمعی از ایشان پایان یافته، در نهایت مسئولان زندان که به علّت ابهام در پرونده، دلایل کافی برای نگهداری او نمی یابند، نامبرده را که در جریان شورش زندانیان، دوباره دچار اختلالات روانی شده،  تحویل تیمارستان شهر می دهند.

   فرد راوی در تیمارستان شهر با افراد متفاوتی روبرو می شود که هر کدام داستان های خود را دارند.از جمله یک نفر که ظاهراً حالش خوب است، امّا برای فرار از پیگرد قانونی خود را به دیوانگی زده است.همچنین هشت برادر که جزء الواط شهر و معروف به هفت کچلون هستند.این افراد دائم در زندان با دیگران درگیر شده و حتّی یک بار راوی را کتک می زنند.راوی در هنگام اقامت در تیمارستان چند بار تحویل نیروهای امنیتی می شود تا در مورد حوادث گذشته مورد بازجویی قرار گیرد.جریان حضور فرد راوی در تیمارستان با  سقوط یک دیوانه از ارتفاع و مرگ او پایان می یابد.فرد راوی که ظاهرا حالش بهتر شده از تیمارستان مرخص گردیده و چون در شهر کسی حاضر به پذیرش وی نیست به ناچار دوباره به همان روستا در حاشیۀ کویر پناه می برد.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه پنجم مهر ۱۳۹۶ساعت 18:25  توسط  مدیر وبلاگ   | 
کتابخانه عمومی شهید دکتر باهنر شمیرانات...
ما را در سایت کتابخانه عمومی شهید دکتر باهنر شمیرانات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahonar-shemiranata بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 23:06